ملکه تینا بدو بدو پیش لیندا میره و میگه: لیندا.........
لیندا میگه : ای ملکه بزرگی بفرمایید
تینا: میخوام المان رو بزرگ کنم
لیندا: اوم پس از دستیار تون میخواهید تا راهی
پیشکش کند یا به شما کمک کند که در کشوری را انتخاب کنید
تینا: میخوام یه کشور رو انتخاب کنی
لیندا گفت: بیزحمت دستتان را بگذارید و یک کشوری که عظمت دارد را انتخاب کنید
تینا: چشمهایش را بست و دستش در کره ی جنوبی فرود اومد
باهم گفتند: کره
برویم سراغ کره ای ها
کره ای های بیچاره بی خبر از این جنگ هاج و واج مانده بودند
سورا به طرف اتاق ملکه لتسوا رفت و در زد: ملکه میخواهم تو بیایم
لتسوا: بیا
سورا: ملکه کره در جشن شکوه سربازان کره ای که جان دادند و کشور های زیادی را برای اینجا کردند و
کره را بزرگ کردند قدر دانی میکند
سرود ما کره ای نعمت توست
و غذا هایمان چی باشد
لتسوا: نودالیت مخصوصی که در کره ساخته شده نودالیت و میگو و اواکادو ومقداری استیک
سورا گفت: دختران رقصنده مان
لتسوا: معلوم هست کیم پارالا
سورا:و این ااخری است چه لباس هایی بپوشیم
لتسوا: ازاد
برویم پیش المانیا
تینا: خب کی حمله کنیم
لیندا: هنگام جشنشان
تینا: تو باهوشی دخی عاشقتم
لیندا : زبونم بند اومد
تینا : بیاییم به ارتش خبر بدیم
تینا ولیندا پیش ارتش رفتند و خبر جنگ با کره را دادند
ارت
جنگ بین المان وکره که المان برای گرفتن کره خودشو میکشه و کره ای ها هم نمیخوان کشورشو ن رو بدن ...
المانیا
مو زرده فرمانده و ملکه المان : تینا
و قرمز متمایل به قهوه ای دستیار: لیندا
کره ای ها
مو قهوه ای فرمانده وملکه کره: لتسوا
مو زرد نارنجیه مشاور و دستیار جنگی ملکه : سورا